دانلود نوحه امشب شب «انّاالیه راجعون» است
با صدای مرحوم حاج قربانعلی ایل سعادتمند
دانلود مداحی قدیمی حضرت علی اصغر (ع) از حاج قربانعلی ایل سعادتمند
اصغرم ای کودک شیرین زبانم جان مادر تو مسوزان استخوانم
قحطی آب است قلبم کباب است
زبان لَکی (که گویش لکی هم نامیده شده) زبان طوایف لک از زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی رایج در مناطق غرب ایران است. حدود یکونیم میلیون نفر شامل یک میلیون نفر با زبان مادری به این زبان سخن میگویند.
دانشمندان زبانشناسی گویش لکی را در شاخه گویشهای جنوبی کردی طبقهبندی میکنند، اتنولوگ آن را یک زیرشاخه چهارم کردی طبقهبندی میکند. همچنین برخی آن را مرتبط با لری و برخی آن را زبانی مابین کردی و لری نامیدهاند و برخی زبان لکی را یک شاخه مستقل زبانهای ایرانی میدانند
زبان مادری مردم شهر قنوات (حاجی آباد لکها) قم لکی است
ورود حضرت امام حسين عليه السّلام به زمين كربلا
بدان كه در روز ورود آن حضرت به كربلا خلاف است واصح اقوال آن است كه ورود آن جناب به كربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و يكم هجرت بوده و چون به آن زمين رسيد پرسيد كه اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند: كربلا مى نامندش ، چون حضرت نام كربلا شنيد گفت : اَللّهُمَ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَربِ وَ الْبَلا ءِ!
پس فرمود كه اين موضع كَربْ و بَلا و محل محنت و عنا است ، فرود آئيد كه اينجا منزل و محل خِيام ما است ، و اين زمين جاى ريختن خون ما است . و در اين مكان واقع خواهد شد قبرهاى ما، خبر داد جدّم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم به اينها. پس درآنجا فرود آمدند.
و حرّ نيز با اصحابش در طرف ديگر نزول كردند و چون روز ديگر شد عمر بن سعد (ملعون ) با چهار هزار مرد سوار به كربلا رسيد و در برابر لشكر آن امام مظلوم فرود آمدند.
ابو الفرج نقل كرده پيش از آنكه ابن زياد عمر سعد را به كربلا روانه كند او را ايالت رى داده و والى رى نموده بود چون خبر به ابن زياد رسيد كه امام حسين عليه السّلام به عراق تشريف آورده پيكى به جانب عمر بن سعد فرستاد كه اوّلاً برو به جنگ حسين و او را بكش و از پس آن به جانب رى سفر كن . عمر سعد به نزد ابن زياد آمده گفت : اى امير! از اين مطلب عفونما. گفت : ترا معفوّ مى دارم و ايالت رى از تو باز مى گيرم عمر سعد مردّد شد ما بين جنگ با امام حسين عليه السّلام و دست برداشتن از ملك رى لاجرم گفت : مرا يك شب مهلت ده تا در كار خويش تاءمّلى كنم پس شب را مهلت گرفته ودر امر خود فكر نمود، آخر الا مر شقاوت بر او غالب گشته جنگ سيّد الشهداء عليه السّلام را به تمنّاى ملك رى اختيار كرد، روزى ديگر به نزد ابن زياد رفت وقتل امام عليه السّلام را بر عهده گرفت ، پس ابن زياد بالشكر عظيم او را به جنگ حضرت امام حسين عليه السّلام روانه كرد.(121)
سبط ابن الجوزى نيز قريب به همين مضمون را نقل كرده ، پس از آن محمّد بن سيرين نقل كرده كه مى گفت : معجزه اى از اميرالمؤ منين عليه السّلام در اين باب ظاهر شد؛ چه آن حضرت گاهى كه عمر سعد را در ايّام جوانيش ملاقات مى كرد به او فرموده بود: واى بر تو يابن سعد! چگونه خواهى بود در روزى كه مُردّد شوى ما بين جنّت و نار و تو اختيار جهنّم كنى .(122)
بالجمله ؛ چون عمرسعد وارد كربلا شد عُروة بن قيس اَحمسى را طلبيد و خواست كه او را به رسالت به خدمت حضرت بفرستد واز آن جناب بپرسد كه براى چه به اين جا آمده اى و چه اراده دارى ؟ چون عُروه از كسانى بود كه نامه براى آن حضرت نوشته بود حيا مى كرد كه به سوى آن حضرت برود و چنين سخن گويد، گفت : مرامعفوّدار واين رسالت را به ديگرى واگذار، پس ابن سعد به هر يك از رؤ ساى لشكر كه مى گفت به اين علّت ابا مى كردند؛ زيرا كه اكثر آنها از كسانى بودند كه نامه براى آن جناب نوشته بودند وحضرت را به عراق طلبيده بودند پس كثيربن عبداللّه كه ملعونى شجاع و بى باك و بى حيائى فتّاك بود برخاست وگفت كه من براى اين رسالت حاضرم واگر خواهى ناگهانى اورا به قتل در آورم ، عمر سعد گفت : اين را نمى خواهم وليكن برو به نزد او وبپرس كه براى چه به اين ديار آمده ؟پس آن لعين متوجّه لشكرگاه آن حضرت شد. اَبُوثُمامه صائدى را چون نظر برآن پليد افتاد به حضرت عرض كرد كه اين مرد كه به سوى شما مى آيد بدترين اهل زمين و خونريزترين مردم است اين بگفت و به سوى (كثير) شتافت و گفت : اگربه نزد حسين عليه السّلام خواهى شد شمشير خود را بگذار وطريق خدمت حضرت راپيش دار. گفت : لاوَاللّه ! هرگز شمشير خويش را فرو نگذارم ، همانا من رسولم اگر گوش فرا داريد ابلاغ رسالت كنم و اگر نه طريق مراجعت گيرم . اَبُوثُمامه گفت : پس قبضه شمشير ترا نگه مى دارم تاآنكه رسالت خود را بيان كنى و برگردى . گفت : به خدا قسم نخواهم گذاشت كه دست بر شمشير گذارى . گفت : به من بگو آنچه دارى تا به حضرت عرض كنم ومن نمى گذرم كه چون تو مرد فاجر وفتّاكى با اين حال به خدمت آن سرور روى ، پس لختى با هم بد گفتند وآن خبيث به سوى عمر سعد بر گشت وحكايت حال را نقل كرد، عُمر، قُرّة بن قيس حَنْظَلى را براى رسالت روانه كرد. چون قُرّة نزديك شد حضرت با اصحاب خود فرمود كه اين مرد رامى شناسيد؟ حبيب بن مظاهر عرض كرد: بلى مردى است از قبيله حَنْظَله و با ما خويش است ومردى است موسوم به حُسن راءى من گمان نمى كردم كه او داخل لشكر عمر سعد شود! پس آن مرد آمد به خدمت آن حضرت وسلام كرد وتبليغ رسالت خود نمود، حضرت در جواب فرمود كه آمدن من بدين جا براى آن است كه اهل ديار شما نامه هاى بسيار به من نوشتند وبه مبالغه بسيار مرا طلبيدند، پس اگر از آمدن من كراهت داريد برمى گردم ومى روم پس حبيب رو كرد به قُرّه وگفت : واى بر تو! اى قرّة ، از اين امام به حق رومى گردانى و به سوى ظالمان مى روى ؟ بيا يارى كن اين امام را كه به بركت پدران او هدايت يافته اى ، آن بى سعادت گفت : پيام ابن سعد را ببرم وبعد از آن باخود فكر مى كنم تا ببينم چه صلاح است . پس برگشت به سوى پسر سعد وجواب امام را نقل كرد، عمر گفت : اميدوارم كه خدا مرا از محاربه و مقاتله با او نجات دهد. پس نامه اى به ابن زياد نوشت وحقيقت حال را در آن درج كرده براى ابن زياد فرستاد .(123)
حسّان بن فائد عَبَسى گفته كه من در نزد پسر زياد حاضر بودم كه اين نامه بدو رسيد چون نامه را باز كرد وخواند گفت :
شعر :
اَلاَّْنَ اِذْ عُلِقَتْ مَخاِلبُنا بِه |
يَرجُوالنَّجاةَ وَلاتَ حِيْنَ مَناصٍ |
يعنى الحال كه چنگالهاى ما بر حسين بند شده در صدد نجات خود بر آمده و حال آنكه مَلْجاء و مَناصى از براى رهائى او نيست . پس در جواب عمر نوشت كه نامه تو رسيد به مضمون آن رسيدم ،پس الحال بر حسين عرض كن كه او و جميع اصحابش براى يزيد بيعت كنند تا من هم ببينم راءى خود را در باب او بر چه قرار خواهد گرفت و السّلام (124)
پس چون جواب نامه به عمر رسيد آنچه عبيداللّه نوشته بود به حضرت عرض نكرد ؛ زيرا كه مى دانست آن حضرت به بيعت يزيد راضى نخواهد شد. ابن زياد پس از اين نامه ، نامه ديگرى نوشت براى عمر سعد كه يابن سعد حايل شوميان حسين و اصحاب او و ميان آب فرات و كار را بر ايشان تنگ كن و مگذار كه يك قطره آب بچشند چنانكه حائل شدند ميان عثمان بن (125) عّفان تقىّ زكىّ و آب در روزى كه او را محصور كردند.
پس چون اين نامه به پسر سعد رسيد همان وقت عمر بن حجّاج را با پانصد سوار بر شريعه موكّل گردانيد و آن حضرت را از آب منع كردند، و اين واقعه سه روز قبل از شهادت آن حضرت واقع شد و از آن روزى كه عمر سعد به كربلا رسيد پيوسته ابن زياد لشكر براى او روانه مى كرد، تا آنكه به روايت سيّد تا ششم محّرم بيست هزار نزد آن ملعون جمع شد.(126)
و موافق بعضى از روايات پيوسته لشكر آمد تا به تدريج سى هزار سوار نزد عمر جمع شد،و ابن زياد براى پسر سعد نوشت كه عذرى از براى تو نگذاشتم در باب لشكر بايد مردانه باشى و آنچه واقع مى شود درهر صبح و شام مرا خبر دهى .
پس چون حضرت آمدن لشكر را براى مقاتله با او ديد به سوى ابن سعد پيامى فرستاد كه من با تو مطلبى دارم و مى خواهم ترا ببينم پس شبانگاه يكديگر را ملاقات نموده و گفتگوى بسيار با هم نمودند پس عمر به سوى لشكر خويش برگشت و نامه به عبيداللّه بن زياد نوشت كه اى امير خداوند آتش برافروخته نزاع ما را با حسين خاموش كرد و امر امّت را اصلاح فرمود، اينك حسين عليه السّلام با من عهد كرده كه بر گردد به سوى مكانى كه آمده يا برود در يكى از سرحدّات منزل كند و حكم او مثل يكى از ساير مسلمانان باشد در خير و شرّ يا آنكه برود در نزد امير يزيد دست خود را در دست او نهد تا او هر چه خواهد بكند. و البته در اين مطلب رضايت تو و صلاحيّت امّت است .
مؤ لف گويد:اهل سِيَر و تواريخ از عُقْبَهِ بن سِمْعان غلام رباب زوجه امام حسين عليه السّلام نقل كرده اند كه گفت : من با امام حسين عليه السّلام بودم از مدينه تا مكّه و از مكّه تا عراق و از او مفارقت نكردم تا وقتى كه به درجه شهادت رسيد، و هر فرمايشى كه در هر جا فرمود اگر چه يك كلمه باشد خواه در مدينه يا در مكه يا در راه عراق يا روز شهادتش تمام را حاضر بودم و شنيدم اين كلمه را كه مردم مى گويند آن حضرت فرمود دست خود را در دست يزيد بن معاويه گذارد، نفرمود.
فقير گويد: پس ظاهر آن است كه اين كلمه را عمر سعد از پيش خود در نامه درج كرده تا شايد اصلاح شود و كار به مقاتله نرسد؛ چه آنكه عمر سعد از ابتداء جنگ با آن حضرت را كراهت داشت و مايل نبود.
و بالجمله : چون نامه به عبيداللّه رسيد و خواند گفت : اين نامه شخصى ناصح مهربانى است با قوم خود و بايد قبول كرد. شِمر ملعون برخاست و گفت : اى امير! آيا اين مطلب را از حسين قبول مى كنى ؟ به خدا سوگند كه اگر او خود را به دست تو ندهد و در پى كار خود رود، امر او قوّت خواهد گرفت و ترا ضعف فرو خواهد گرفت اگر خلاف كند دفع او را ديگر نتوانى كرد، لكن الحال به چنگ تو گرفتار است و آنچه رَاءيت در باب او قرار گيرد از پيش مى رود. پس امر كن كه در مقام اطاعت و حكم تو بر آيد، پس آنچه خواهى از عقوبت يا عفو در حقّ او و اصحابش به عمل آور. ابن زياد حرف او را پسنديد و گفت : نامه اى مى نويسم در اين باب به عمر بن سعد و با تو آن را روانه مى كنم و بايد ابن سعد آن را بر حسين و اصحابش عرض نمايد اگر قبول اطاعت من نمود، ايشان را سالماً به نزد من بفرستد و اگر نه با ايشان كارزار كند و اگر پسر سعد از كارزار با حسين اِبا نمايد تو امير لشكر مى باش و گردن عمر را بزن و سرش را براى و سرش را براى من روانه كن .
پس نامه اى نوشت به اين مضمون :
اى پسر سعد! من ترا نفرستادم كه با حسين رفق و مدارا كنى و در جنگ او مسامحه و مماطله نمائى و نگفتم سلامت و بقاى او را متمنّى و مترجّى باشى و نخواستم گناه او را عذر خواه گردى و از براى او به نزد من شفاعت كنى ، نگران باش اگر حسين و اصحاب او در مقام اطاعت و انقياد حكم من مى باشند پس ايشان را به سلامت براى من روانه نما ؛ و اگر اباء و امتناع نمايند با لشكر خود ايشان را احاطه كن و با ايشان مقاتلت نما تا كشته شوند و آنها را مُثلْه كن ، همانا ايشان مستحق اين امر مى باشند و چون حسين كشته شد سينه و پشت او را پايمال ستوران كن ؛ چه او سركش و ستمكار است و من دانسته ام كه سُم ستوران مردگان را زيان نكند چون بر زبان رفته است كه اگر او را كشم اسب بر كشته او برانم اين حكم بايد انفاذ شود. پس اگر به تمام آنچه امرت كنم اقدام نمودى جزاى شنونده و پذيرنده به تو مى دهم و اگر نه از عطا محرومى و از امارات لشكر معزول و شِمر بر آنها امير است و منصوب والسلام . آن نامه را به شمر داد و به كربلا روانه نمود.
دانلود قسمت اول سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت دوم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت سوم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت چهارم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت پنجم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت ششم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت هفتم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت هشتم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت نهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت دهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت یازدهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت دوازدهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت سیزدهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت چهاردهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت پانزدهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت شانردهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت هفدهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
دانلود قسمت هجدهم سریال تلویزیونی امام علی (علیه السلام)
باتشکر از :www.hellomahdi.com
خبرگزاری فارس: رئیس پژوهشکده علوم و معارف حدیث با اشاره به نقش پررنگ اغراض سیاسی در غصب فدک گفت: غوغاسالاری مانع از وصیت مکتوب پیامبر(ص) شد و فقط سه روز بعد از رحلت ایشان بود که غاصبان به خانه حضرت زهرا(س) هجوم بردند.
حجتالاسلام والمسلمین سید محمد کاظم طباطبایی رئیس پژوهشکده علوم و معارف حدیث در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه فارس، با بیان اینکه حوادث پس از رحلت رسول اکرم(ص) از جهات مختلفی نظیر تاریخی، جامعهشناسی، رواشناسی و هدایتگریی امام قابل بررسی و تفسیر است، خاطرنشان کرد: 70 روز قبل از رحلت پیامبر(ص) جریان غدیرخم اتفاق افتاد و مسلمانها همه در جریان نقش امام علی علیه السلام برای امامت بودند، اما آن گروهی که از قبل زمینه برای غصب خلافت آماده کرده بودند، به گونهای کارها را انجام دهند که جریان به نفع خودشان رقم بخورد، لذا وقتی رسوا اکرم (ص) چنین دیدند چند اقدام را برای خنثی سازی فعالیتهای آنها انجام دادند که مهمترین اقدام رسولالله(ص) بحث کتابت وصیت بود.
وی افزود: حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم افراد را خواستند و گفتند: «میخواهم یک وصیت را برای شما بنویسم که اگر به آن عمل کنید، گمراه نمیشوید»، اما غوغاسالاری بعضیها این کار ناتمام گذاشت، یک کار دیگری هم پیامبر(ص) قبل از رحلتشان انجام دادند و این بود که یک سپاهی بزرگ به فرماندهی «اسامة بنزید» - جوان 18 سالهای بیش نبود- به سمت مناطق مرزی فرستادند و دستور دادند همه افراد از بزرگ و کوچک در این سپاه باشند، در واقع پیامبر(ص) با این کار میخواستند، مدینه در آن روزها خالی باشد، اما کسانی که قصد مشکلسازی داشتند، با بهانهگیریهای متعدد سپاه را آنقدر معطل کردند که عاقبت در زمان پیامبر این سپاه اعزم نشد.
حجتالاسلام طباطبایی با اشاره حوادث یک هفته پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) از جمله حوادث خیلی شدید مدینه بود، اظهار داشت: اولین اشتباه از ناحیه انصار بود که در «سقیفه بنیساعده» جمع شده بودند، باید توجه داشت که سقیفه را کسانی که بعداً قدرت را در دست گرفته بودند، ابتدا سقیفه را تشکیل نداده بودند، بلکه سقیفه توسط انصار تشکیل شده بود، آن هم به گمان اینکه ممکن است اینها قدرت را بتوانند از حضرت علی(ع) بگیرند، در نهایت انصار و مهاجرین پس از مباحثههای فراوان ـ که گزارش آن در کتاب اهل سنت، نسبتاً مفصل آمده است ـ خلیفه را تعیین کردند.
وی با تاکید بر اینکه در جریان سقیفه اقلیتهای جاهلی حکمفرما بود، ادامه داد: یعنی بحث رسیدن به حقیقت نبود، بحث این بود که چه کسی قدرت را در دست بگیرد، لذا کلاً حوادثی که در سقیفه رخ داد خیلی از تفکرات اسلامی به دور بود، مشکل دیگر در حوادث تاثیرگذار مدینه وجود یک گروهی بود که با سر و صدا و فشار و جنجال کارشان را پیش میبرند و یک گروه اکثریت که در قبال حوادث ساکت بودند و عکسالعملی نشان نمیدهند، طبیعتاً گروه غوغاسالار قدرت را در دست گرفتند و جریان حمله به منزل حضرت فاطمه(س) در این دوره و در روزهای اول رحلت پیامبر(ص) اتفاق افتاد.
رئیس پژوهشکده علوم و معارف حدیث با بیان اینکه بحث غصب فدک بعد از استقرار قدرت صورت گرفت، ابراز داشت: یکی از مهمترین اقداماتی غاصبین انجام دادند، غصب فدک بود، البته فدک از جهت اقتصادی خیلی مهم نبود، چرا که فدک سرزمین خیلی بزرگی نیست، اهمیت فدک به جهت جایگاهی بود که پیامبر اکرم(ص) آن را «ذیالقربی» داده بود، در واقع فدک نماد امامت بود، یعنی اگر فدک در دست زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) باقی میماند، معلوم میشد خلاقت یا قدرت بعد از پیامبر اکرم(ص) باید به این گروه منتقل شود، به همین جهت آنها درصدد بودند که فدک را اشغال کنند.
وی با تاکید بر جنبه سیاسی ماجرای فدک، افزود: وقتی هادی عباسی و در زمان بعد هارون الرشید تصمیم میگیرند که فدک را به امام(ع) برگردانند، امام موسی کاظم (ع) میفرمایند: «حد و مرز فدک، حد و مرز مملکت اسلامی است»، یعنی فدک یک قطعه زمین نیست، بلکه یک نماد است، بنابراین طبیعی است که آنها فدک را اشغال کنند، اصل فدک بیش از آنچه نگاه اقتصادی باشد، نگاه سیاسی و جانشینی پیامبر اکرم(ص) در آن نهفته است؛ یعنی حاکمان میخواستند خودشان را در جایگاه پیامبر قرار دهند و به عنوان حاکم اسلامی یک منطقه را از دست دختر پیامبر بگیرند.
حجتالاسلام طباطبایی در تشریح اهداف غاصبین فدک، تصریح کرد: آنها چند هدف را دنبال میکردند، یکی اینکه در جایی قرار بگیرند که پیامبر(ص) قرار داشت، دوم اینکه این جایگاه پیامبر را اعمال کنند، لذا چون پیامبر فدک را در اختیار فاطمه(س) قرار داده است، آنها نیز حق فدک را از او بگیرند! این همان چیزی است که در احتجاج خلیفه اول با حضرت فاطمه زهرا آمده است، به میرسد که در قضیه فدک بیش از آنکه خلیفه اول نقش داشته باشد، خلیفه دوم نقش دارد، چرا که حتی خلیفه اول سند فدک را به فاطمه زهرا(س) برگرداند و معمولاً خلیفه اول جوابی درباره استدلالهای حضرت فاطمه(س) نداشت و بیشتر خلیفه دوم دخالت میکرد.
وی با اشاره به سکوت مردم در حوادث هفته اول بعد از رحلت پیامبر(ص) و ادامه این روال تا سالهای بعد، افزود: در دورههای بعد میبینید که جامعه هیچ عکسالعملی نسبت به تجاوزات حکومت از خود نشان نمیدهد، حتی از اعتراضات حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) به راحتی میگذارند، تاریخ دقیق سقیفه روشن نیست، ولی سقیفه دقیقاً یا همان روز رحلت یا با فاصله بعد از آن سقیفه تشکیل شد، در ابتدای کار یک بیعت داخلی در سقیفه انجام شد و این بیعت داخلی نافذ نبود، چرا که تعداد افرادی که در سقیفه حضور داشتند، بسیار کم بودند، لذا طی یکی دو روز این بیعت را به مسجد کشانند و توانستند با سر و صدا و با تهدید و ارعاب مردم مدینه را به بیعت مجبور کنند.
رئیس پژوهشکده دارالحدیث با بیان اینکه حمله به منزل حضرت فاطمه زهرا(س) در 3 یا چهار روز اول بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ داده است، اذعان داشت: حضرت فاطمه(س) خطاب به مهاجمین میفرمایند که هنوز آب کفن پیامبر خشک نشده است که به منزل دختر او حمله می کنید، این حادثه از ماجرای غصب فدک هم مهمتر بوده است، چرا که در فاصله نزدیک بعد از رحلت نبی رخ میدهد، حملهکنندگان به خانه یگانه دختر پیامبر(ص) مردم نبودند، بلکه یک گروهی از مزدوران قدرت از جمله «قنفذ» و «مغیره» حضور داشتند که اینها اصلاً متدین نبودند و به عنوان مسلمانان نمیتوان روی آنها اسم گذاشت شد و هر کاری که قدرت میگفت، انجام میدادند، ولی مهمتر از آن سکوت مردم است.
وی ادامه داد: مردمی که تمام شخصیتشان از پیامبر اکرم(ص) دارند، یعنی اگر از مردم مسلمان آن زمان، پیامبر(ص) را بگیرند، مدینه یک شهر بیروح و کوچک میشد، که حتی کسی طمعی نداشت تا آن را اشغال کند؛ یعنی تمام شخصیت و بروز اجتماعیشان از پیامبر اکرم(ص) است، ولی نسبت به این جریانات ساکت بودند، این در حالی است که منزل حضرت فاطمه(س) چسبیده به منزل پیامبر اکرم(ص) و در کنار قبر پیامبر(ص) قرار داشت.
عکس قدیم گنبد و بارگاه حرم حضرت عبدالعظیم
عکس قدیمی حرم حضرت عبدالعظیم
زندگی مختصر
شاهعبدالعظیم یا عبدالعظیم حسنی مجموعه آرامگاهی یکی از نوادگان حسن بن علی است که در شهر ری (در جنوب تهران) قرار دارد. این آرامگاه با آرامگاه امامزاده حمزه و امامزاده طاهر از قرن سوّم تاکنون، یکی از مشهورترین اماکن زیارتی ایران بوده است. مربوط به دوره ایلخانی - دوره صفوی - دوره قاجار است این اثر در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۳۴ با شمارهٔ ثبت ۴۰۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
نسب عبدالعظیممطابق زیارتنامهای که در آرامگاه قرار دارد عبدالعظیم فرزند علی فرزند حسین فرزند زید فرزند حسن مجتبی بوده است.
همچنین در برخی منابع نسب عبدالعظیم به این شکل است: عبدالعظیم پسر عبدالله پسر علی پسر حسن پسر زید پسر حسنالمجتبی پسر علی بن ابیطالب.
بنای نخستین این آستانه یعنی حرم آن را محمد پسر زید داعی علوی در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری مطابق با قرن نهم میلادی تعمیر اساسی کرد. در گاه اصلی ورودی آن که در شمال مجموعه قرار دارد به فرمان پادشاهان آل بویه و سپس به همت مجدالملک قمی تکمیل شد.
بنای حرم در بخش پائین چهارگوشی است که هر بر آن حدود هشت متر است. در بالا مانند همه بناهای سلجوقی برفراز چهارگوشه حرم چهار گوشوار یعنی چهار طاق مورب احداث کردهاند و بالاتر از آن یک هشت ضلعی و بر روی آن یک شانزدهضلعی ساختهاند. روی این شانزدهضلعی گنبد اصلی حرم ساخته شده است. تمام این بخشها از درون آئینهکاری شده است. تعمیر و تغییرات اصلی این بخش در زمان شاهطهماسب صفوی انجام گرفته است. صحنها و ایوان آستانه از آثار دوره صفوی است. در دوره قاجار تعمیرات و اضافات زیادی صورت گرفت. پوشش زرین گنبد به فرمان ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۰ هجری قمری برابر با ۱۸۳۵ میلادی انجام گرفته است.
بسیاری از مشاهیر ایران در جوار ضریح و رواقهای اطراف، عمدتا در باغ طوطی، به خاک سپرده شدهاند. ازجمله: ناصرالدین شاه قاجار، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (همچنین همسر وپسر وی)، علامه محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، ملا علی کنی، شیخ محمد خیابانی، ستار خان، حجت الاسلام محمدتقی فلسفی واعظ شهیر[نیازمند منبع]
در دوره پهلوی آرامگاهی در جوار این آستان برای رضا شاه پهلوی تدارک دیده شد که به تدریج بسیاری از وابستگان این خاندان در آنجا به خاک سپرده شدند. از جمله: علیرضا پهلوی، سلیمان بهبودی، سپهبد فضلالله زاهدی، ارتشبد محمد خاتم، حسنعلی منصور. این آرامگاه پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به همراه مقابر پنجاه تن از وابستگان رژیم گذشته توسط عدهای به سردستگی صادق خلخالی تخریب شد.
عبدالعظیم در حال خوف از خلیفه وقت فرار کرده و به شهرری وارد میشود و در سرداب خانه یکی از شیعیان آن شهر سکنی میگیرد. او روزها روزه میگرفت و شبها به نماز میایستاد. او گاهی پنهانی از خانه بیرون میآمد و قبری را که اکنون روبروی آرامگاهش است زیارت میکرد.
خبر ورود او در بین شیعیان شهر پیچید. در همین روزها یکی از شیعیان، پیامبر را در خواب دیده و پیامبر به او خبر میدهد که یکی از فرزندان من در این شهر سکنی گرفتهاست که در «کوی بردگان» زندگی میکند؛ او به زودی از دنیا میرود و نزدیک درخت سیبی که در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب مدفون میشود و پیامبر درخت معهود را به او نشان میدهد. فردای آن شب به خانه صاحب باغ رفته و به او میگوید میخواهم باغ را بخرم. صاحب باغ دلیل را از او میپرسد و او هم خواب شب پیش را برایش میگوید. صاحب باغ میگوید من هم چنین خوابی دیدم و قصد دارم این باغ را برای سادات و شیعیان وقف کنم.
پس از مدتی عبدالعظیم بیمار میشود و چندی بعد در میگذرد. هنگامی که خواستند او را غسل بدهند کاغذی را در پیراهنش مییابند که او خود و پدرانش را نام میبرد: من ابوالقاسم پسر عبدالله پسر علی پسر حسن پسر زید پسر حسنبنعلی پسر علی بن ابیطالب هستم.
عکس های قدیمی قبرستان بقیع
عکس قدیم گنبد و بارگاه چهار امام معصوم علیه السلام مدفون در قبرستان بقیع
عکس قدیمی قبرستان بقیع
عکس ضریح مطهر امام حسن.امام سجاد.امام باقر.امام صادق علیه السلام
عکس قدیمی قبرستان بقیع
عکس های قدیمی حرم حضرت معصومه (س) در شهر قم
عکس قدیمی حرم حضرت معصومه (س) در شهر قم
عکس قدیم حرم حضرت معصومه سمت رودخانه
فاطمه معصومه، دختر موسی بن جعفر (هفتمین امام شیعه) و «نجمه» است. وی از شخصیتهای مورد احترام شیعیان است و آرامگاهش در شهر قم در ایران است.
تاریخ تولدش به طور دقیق مشخص نیست، ولی کتاب «مستدرک سفینه» تاریخ تولد او را طبق اسناد به دست آمده، در روز ۱ ذیقعده سال ۱۷۳ در شهر مدینه نوشتهاست.[۱]
پس از آن که مامون خلیفه وقت، برادر فاطمه معصومه، رضا را در سال ۲۰۰، از مدینه به مرو خواند، فاطمه معصومه همچون تعدادی از علویان، درسال ۲۰۱ هجری به ایران روی آورد. وقتی که به ساوه رسید، بیمار شد [۲]. در ساوه از همراهان خود پرسید که تا قُم چقدر فاصله است؟ گفتند که نزدیک است. او از همراهان خود خواست تا وی را به قم ببرند.
پسران سعد اشعری که از شیعیان برجسته بودند و نیز دیگر بزرگان شهر قم که از موضوع حرکت فاطمه معصومه به قم باخبر شده بودند، از وی استقبال باشکوهی به عمل آوردند[۳]. فاطمه معصومه به خانه موسی بن خزرج بن سعد اشعری وارد شد.
فاطمه معصومه تنها هفده روز در قم زنده ماند و پس از آن در سن ۲۸ سالگی، در حالی که هنوز ازدواج نکرده بود در ۱۰ ربیعالثانی سال ۲۰۱ قمری، درگذشت[۴][۵][۶][۷]. پیکر او را در جایی که آن زمان به باغ بابلان مشهور بود به خاک سپردند که هم اکنون زیارتگاهی باشکوه مشهور به حرم حضرت معصومه است. پس از به پایان رسیدن مراسم دفن، موسی بن الخزرج سایبانی از حصیر و بوریا بر قبر او ساخت و این سایبان بر قرار بود تا زمانی که زینب دختر جواد، بر آن گنبدی بنا کرد.
زیارت آرامگاه فاطمه معصومه به شیعیان سفارش شدهاست. برای نمونه رضا در این خصوص گفتهاست:
« | کسی که مرقد مطهر حضرت معصومه را با دانایی و معرفت به حق او، زیارت کند، سزاوار بهشت میشود. | » |
« | ان للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا وان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الصغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الی قم تقبض فیها امراة من ولدی اسمها فاطمه بنت موسی علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة با جمعهم (معنی:خداوند حرمی دارد که مکهاست پیامبر حرمی دارد و آن مدینهاست و حضرت علی حرمی دارد و آن کوفهاست و قم کوفه کوچک است که از ۸ درب بهشت سه درب آن به قم باز میشود - زنی از فرزندان من در قم از دنیا میرود که اسمش فاطمه دختر موسی است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت میشوند)[۸] | » |
« | هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در ری یا خواهرم را در قم زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مییابد.[۹] | » |
« | الّا انَّ حرمی و حرم ولدی بعدی قم(معنی:آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندان بعد از من قم است)[۱۰] | » |
فاطمه معصومه این روایت را از دختر جعفر صادق نقل میکند که سلسله سندش در نهایت به فاطمه زهرا میرسد.
« | آیا فرمایش رسول خدا(ص) را در روز غدیر خم فراموش کردهاید که فرمود: هر کس من مولاى اویم، على مولاى اوست، و (آیافراموش کردهاید) دیگر فرمایش آن حضرت را که فرمود: تو براى من همانند هارون براى موسى هستى[۱۱] | » |
ويژگيهاي نسخه 1:
با تشکر از سایت مبین موبایل
ويژگيها:
با تشکر از سایت مبین موبایل
با تشکر از سایت مبین موبایل
آشنايي با موسسه و سايت مبين موبايل
ازآن جا که روزگار معاصر، روزگاررسانه وعصر ارتباطات است ناگزير بايسته مى نمايد که فرهنگ ناب اسلامى ومعارف والاى توحيدى در شکل و قالب هاى امروزين وبا زبانى کار امد در اختيار همگان قرار گيرد .
|
السلام اي احمد مختار ختم الانبيا
السلام اي روح پاك فيض بخش انبيا
السلام اي آفتاب لامع برج حيا
گفت در وصف شب معراج ذات كبريا
احمد و محمود ابوالقاسم محمد مصطفي
السلام اي نو گل خوش بوي صحراي وجود
اي كه بر خاك قدومت كرده اهل حق سجود
اي رسول هاشمي، اي زينت غيب و شهود
هر زمان در وصف تو از غيب آيد اين صدا
احمد و محمود ابوالقاسم محمد مصطفي
شعر از اشرف الدین حسینی (نسیم شمال)
شتان ما يومى على كورها |
و يوم حيان اخى جابر((3) |
کربلا یکی از شهرهای کشور عراق است که در ناحیه غربی فرات قرار دارد و فاصلهاش تا بغداد 150 کیلومتر است. این شهر تا سال 61 قمری بیابانی بوده است به نامهای نینوا، غاضریه، طف و. . . اما از سال 61 قمری به بعد و بر اثر شهادت امام حسین بن علی علیه السلام در آن محل، به تدریج مورد توجه شیعیان قرار گرفت و پس از ساخت حرم برای آن شهدای بزرگوار، به یکی از شهرهای زیارتی عراق تبدیل شد.
![]() |
ماه مُحَرّم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماههای حرام است. بههمانگونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماهها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد.محرم نخستین ماه از ماههای دوازده گانه قمری و یکی از ماههای حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود. شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است. حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشویم: غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج حضرت زهرا، ورود امیر مؤمنان علی علیه السلام، حادثه خونین کربلا – تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام. همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض آل برمک و دولت برامکه، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است. عروج حضرت ادریس به آسمان، استجابت دعای حضرت زکریا علیه السلام، عبور حضرت موسی علیه السلام از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است. بازنشر : ویژه نامه محرم آلامتو
منبع :
ولادت
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)
از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)
انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)
ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم (12)
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.(13)
به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .
يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم . و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.
رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.
بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام رفت , و شهادت را دريافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست .
راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است , هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.
ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود. (21)
نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد. (23)
امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است . (24) زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى , فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.
-----------------------------------------------------------
پي نوشتها:
(1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص 213.
(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر يزيد بن سكن انصارى باشد. ر. به . ك . اعيان الشيعه , جزء 11 , ص 167.
(3) امالى شيخ طوسى , ج 1, ص 377.
(4) شبر بر وزن حسن , و شبير بر وزن حسين , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام ناميده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, اين سه كلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.
(5) معانى الاخبار, ص 57.
(6) در منابع اسلامى درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسيارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه , ج 15, ص 143 به بعد.
(7) كافى , ج 6, ص 33.
(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدين صدوق , ص 152.
(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.
(10) ذخائر العقبى , ص 122.
(11) الاصابه , ج 11, ص 30.
(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در اين قسمت رواياتى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سنديت داشته باشد.
(13) الاصابه , ج 1, ص 333.(14) تذكرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور كه بعضى ازمورخين گفتهاند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگى امام حسين (ع ) اتفاق افتاده است .
(15) ارشاد مفيد, ص 173.
(16) رجال كشى , ص 94 - كشف الغمة , ج 2, ص 206.
(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20.
(18) روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است كه حاجيها به منى بروند, و در آن زمان به اين حكم استحبابى عمل ميكردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم يكسره به عرفات ميروند.
(19) كامل الزيارات , ص 68 به بعد - مشير الاحزان , ص 9.
(20) لهوف , ص 53.
(21) كامل الزيارات , ص 105.
(22) كامل الزيارات , ص 101.
(23) كامل الزيارات , ص 121.
برای شادی روح پیر غلام امام حسین علیه السلام صلوات بفرستید
دانلود صوتی مراسم شب ۸ محرم ۹۰ با نوای ایمان میرشکاری (مسجد امام رضا کوی صلح آباد)
دانلود صوتی مراسم شب ۸ محرم ۹۰ با نوای ایمان میرشکاری (حسینیه زیارتی ها کوی جبری)
دانلود صوتی واحد شیعیان هنگامه ی محشر رسید بانوای ایمان میرشکاری
دانلود صوتی واحد شه فرود آمد به دشت کربلا با نوای ایمان میرشکاری
http://www.faupload.com/upload/90/Bahman/1.wma